بهار کوچولو

متولد فروردین 1389 11 ساله اهل تهران 😘

سلام...

سلام خوبید لطفا نظراتتون رو در رابطه با داستان های بنده قرار بدید

اما من که خوابم نمیاد!

مامان منو تو کَریِر خوابوند و رفت تا به کاراش برسه. کریر منم رو تخت بود، مامان داشت ظرف می‌شست و منم میخواستم بخوابم. یکم سعی کردم اما دیدم خوابم نمیاد، خب وقتی خوابم نمیاد چجوری بخوابم؟ کریر هم که رو تخت بود، عروسک هامم اونور بود هیچ اسباب بازی هم دم دستم نبود، یکم با دست و پاهام بازی کردم، بعد فکر کردم بهتره برم اونطرف پیش مامانی، اما خوب من که خیلی کوچولو بودم کریر هم رو تخت بود نمیتونستم بیام پایین. یکم خودمو تکون تکون دادم و کریر رو برگردوندم روی تخت، از کریر اومدم بیرون و یواش یواش از تخت اومدم پایین. مامانی هم از سکوت من تعجب کرده بود سرشو برگردوند و دید من جلوی در آشپزخونه دمر خوابیدم  و انگشتمم تو دهنمه و با چشم های درشتم دارم کار کر...
20 بهمن 1399

اما من که خوابم نمیاد!

مامانی منو تو کَریِر خوابوند و رفت تا به کاراش برسه. کریر منم رو تخت بود، مامان داشت ظرف می‌شست و منم میخواستم بخوابم. یکم سعی کردم اما دیدم خوابم نمیاد خب وقتی خوابم نمیاد چجوری بخوابم؟ کریر هم که رو تخت بود،عروسک هامم اونور بود هیچ اسباب بازی هم دم دستم نبود، یکم با دست و پاهام بازی کردم، بعد فکر کردم بهتره برم پیش مامانی اما کریر من تو تخت بود و نمی تونستم ازش برم پایین چون من خیلی کوچولو بودم یکم کریر رو تکون تکون دادم و برگردوندمش روی تخت بعد ازش اومدم بیرون و رو تخت نشستم بعدش هم سعی کردم با دست وپا های کوچولوم از تخت برم پایین، مامانی که از این همه سکوت من تعجب کرده بود سرشو برگردوند تا ببینه توی اتاق من چیکار میکنم؟ یهویی دید که من جل...
5 بهمن 1399
1