بهار کوچولو

متولد فروردین 1389 11 ساله اهل تهران 😘

اما من که خوابم نمیاد!

1399/11/5 13:14
نویسنده : خود بهار
573 بازدید
اشتراک گذاری
مامانی منو تو کَریِر خوابوند و رفت تا به کاراش برسه. کریر منم رو تخت بود، مامان داشت ظرف می‌شست و منم میخواستم بخوابم. یکم سعی کردم اما دیدم خوابم نمیاد خب وقتی خوابم نمیاد چجوری بخوابم؟ کریر هم که رو تخت بود،عروسک هامم اونور بود هیچ اسباب بازی هم دم دستم نبود، یکم با دست و پاهام بازی کردم، بعد فکر کردم بهتره برم پیش مامانی اما کریر من تو تخت بود و نمی تونستم ازش برم پایین چون من خیلی کوچولو بودم یکم کریر رو تکون تکون دادم و برگردوندمش روی تخت بعد ازش اومدم بیرون و رو تخت نشستم بعدش هم سعی کردم با دست وپا های کوچولوم از تخت برم پایین، مامانی که از این همه سکوت من تعجب کرده بود سرشو برگردوند تا ببینه توی اتاق من چیکار میکنم؟ یهویی دید که من جلوی در آشپزخونه دمر خوابیدم و انگشتمم توی دهنمه با چشمای درشتم دارم به کار کردن مامانی نگاه می کنم.





مامانی خندش گرفت و اومد منو بغل کرد و با خنده بهم گفت:" خوابت نمیومد کوچولوی من؟" بعدشم منو برد جلوی تلویزیون و کلی بالش و عروسک کنارم گذاشت و با اسباب بازیام یکم باهام بازی کرد و منم که از اون همه بازی حسابی خسته شده بودم همونجا خوابم برد مامانی روی من یه پتوی نازک کشید و یدونه تشک نرم انداخت و منو روش گذاشت و منم تا وقتی بابایی بیاد حسابی خوابیدم و وقتی بابا اومد کلی باهم بازی کردیم
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

بهار مرالی
5 بهمن 99 15:50
سلام چطورین امیدوارم که دوست داشته باشید نظراتتون رو بزارید لطفا😘